نشریات مدرسه نشریات مدرسه

«برگشت

چوپان دروغگو تربیت نکنیم

تولد چوپان دروغگو

هیچ کس دروغگو به دنیا نمی آید,اما در کدام مرحله اززندگی و طی چه فرایندی یک دروغگو متولد می شود؟این سوالی است که همه ما از خود یااز دروغگویان پرسیده ایم دانشمندان در پژوهشی دریافتند 98درصد از نوجوانان دبیرستانی به والدین خود دروغ می گویند  تحقیقات نشان میدهدآنها بیشتر درباره چگونگی خرج کردن پول تو جیبی و لباسهایی که بیرون از خانه می پوشند,درباره فیلم هایی که در سینما می بینندوکسانی که با آنان به سینما می روندوگشتن با دوستانی که والدین نمی پسندند,دروغ می گویند.کودکان باهوش می توانند از دو یا سهسالگی دروغ بگویند.با این که فکرمی کنیم راستگویی مهمترین فضیلت در بچه هاست,معلوم شد دروغگویی مهارت پیشرفته تری است.بچه هایی که تفاوتهای ظریف بین دروغ و راست را متوجه می شوند, زودتراز این مساله به نفع خود استفاده می کنند و هرگاه فرصت دست بدهد برای دروغگویی مستعد تر ند و اگر به بچه میدان داده شود به دروغگویی عادت می کنند وقتی کودکی به سن مدرسه می رسد ،دلایل دروغگویی پیچیده تر می شودترس از تنبیه شدن همچنان عامل اصلی دروغگویی است گزافه گویی و یاد گرفتن این که می تواند والدین را گول بزند به او احساس قدرت می دهد هر گونه افزایش ناگهانی دروغگویی علامت خطر است و نشان می دهد چیزی درزندگی کودک به گونه ای تغییرکرده است که وی را آزارمی دهد. بیشتر بچه های شش ساله ای که مکررا"دروغ می گویندتا هفت سالگی ازآن دست می کشنداما اگر دروغگویی راه  موفقیت آمیزی برای مقابله با موقعیت های دشوار باشد , بچه به آن عادت خواهد کرد.

چه شد که دروغگوشدم

من بد نبودم ونمی خواستم بد شوم کودکی بودم بی آزارکه هرچه دردلش بود همان را به زبان می آورد و نمی ترسید از این که همه  بدانند او همانی است که  هست , اما  به مرور همه چیز تغییر کرد.من همان کودک صادق ونترس بودم که حرف دلم را بیرون می ریختم وبی احتیاط هرچه را می دانستم بروز می دادم,اما این رفتاررا دیگران نمی پسندیدندوابتدا با ایما واشاره و بعد هم با توپ وتشر وگاهی نیز با تنبیه حالی ام کردند(( بچه نبایدآنقدر حرف اضافه بزند)) منظورشان از این جمله گنگ بوداما بعد از یک دوره مقاومت مقابلشان ،بتدریج فهمیدم منظورشان این است که وقتی مصلحت نیست باید سکوت کنم و حتی اگر حقیقت را می دانم چیزی را به زبان نیاورم .فهمیدنش کمی زمان برد اما سرانجام فهمیدم که یک کودک راستگو که همه چیز را روی دایره بریزد وهر سوال که از او بپرسند با واقعی ترین کلمات پاسخ آن را بدهد کودک خوبی نیست آنها کم کم به من آموختند گاهی سکوت کردن خشک وخالی و امتناع از حرف زدن  تنها چاره کار نیست,بلکه در مقابل برخی ها باید حرف های ناراستی زد ومعرکه را جمع وجور کرد. مثلا از من می خواستند وقتی کسی می پرسد پدرم چه کاره است صاف سر اصل مطلب نروم ,بلکه اگر اوکارمند معمولی یک شرکت است او را تا درجه مدیر عاملی بالا ببرم واگر متراژ خانه مان 50 متر است یکصد مترهم خودم رویش بگذارم وبا افتخار بگویم که آپارتمان ما سه خوابه است. روزهای نخست به این رسوایی تن نمی دادم، اما چون فشارها برای متقاعد کردنم زیاد بود کم کم زبانم را به این سمت چرخاندم وبتدریج آموختم که دروغ گفتن نه آنچنان سخت است که من می پنداشتم ونه آنقدر تلخ است که نشود مزه مزه اش کرد. چند سال زمان برد تا من دروغگویی قهار شدم، اما حالا که فکر می کنم اگر کودکی ام این گونه آغاز نمی شد من هیچ گاه به این شکل وشمایل در نمی آمدم.

ترس، دلهره ، غوطه دردنیای خیال

بی انصافی است اگر همه خانواده ها را معلم دروغگوییبچه هابدانیم،خانواده های زیادی هستند که چون به اخلاقیات پایبندند از دروغ دوری می کنند وراستگوبودن را به بچه ها می آموزند،   اما در عین حال آنها مرتکب چند اشتباه می شوند که نا خواسته فرزندشان را به سمت دروغگویی سوق می دهند.  اولین اشتباه ،حاکم کردن فضای ترس در خانه است. در این فضا، کودکی که کار اشتباهی انجام داده  به خاطر ترس از مجازات وتنبیه به دروغ متوسل می شود و آسمان وریسمان را به هم می بافد تا واقعیت را به نوعی دور از دسترس  نگه دارد.   در خانواده هایی که تنبیه های شدید بدنی وتحقیر وتوهین رواج دارد این ترس شدید تر و به مراتب تعداد دروغی که گفته می شود نیز بیشتر است.اما گاهی منشا دروغگویی ترس و دلهره از مجازات یا واکنش دیگران نیست،بلکه این کار در غوطه خوردن فرد در دنیای خیال ریشه دارد   زندگی در دنیای خیال واوهام برای بچه ها از سن دو سالگی شروع می شود وتا شش سالگی ادامه می یابد.آنها در این پنج سال ،دنیا را به روش خود تفسیر می کنندو واقعیت وخیال را به هم می آمیزند وهر چه را که در ذهن به آن فکر می کنند بر زبان می آورند روانشناسان می گویند این  کودکان«دروغ سیاه و سفید » می گویند وتمام ترس ها،دلهره ها وآرزوهایشان رادر ظرف این دروغ می ریزند. آنها مثلا با هیجان زیاد می گویند که امروز وقتی سرشان را از پنجره خانه بیرون کردند یک غول دیده اند یا  دیشب  در اتاقشان همه آدمهای بد را  کشته اند و  به  این طریق خود ر اآن طور نشان می دهند که دوست دارند باشند.ولی باید ریشه این دروغ های سیاه وسفید را خشکاند، چون اگر تکرار شود و فکری به حالشان نشود بزودی از کودک ،بزرگسالی دروغگو می سازد که زندگی دشواری خواهد داشت.پدر ومادرهایی که چنین فرزندانی دارند باید از تنبیه ومجازات کردن بپرهیزند ودر عوض کاری کنند تا کودک افکار پوچ وخیالی را بشناسند ومیان آن وواقعیت فرق بگذارند. 

آداب ریشه کنی دروغ

اصلاح هرروش یا رفتار غلط قبل از این که در تمام وجود یک فرد ریشه بدواند،شدنی  تر است. برای همین اگرریشه دروغ را از بچه گی بخشکانیم وارزش راستگویی رادر وجود او نهادینه کنیم کارمان راحت تر از زمانی خواهد بود که می خواهیم دروغگویی را که جزئی از شخصیت یک فرد شده از او جدا کنیم. برای حذف دروغ از وجود یک کودک از ابتدا باید اصول اخلاقی را به او آموزش دهیم،یعنی از فواید راستگویی وصداقت برایش حرف بزنیم وضمن این که خوبی ها را درعمل به او نشان می دهیم، از سرنوشت آدم هایی که در هر شرایطی راست می گویند نیز برایشان بگوییم. اگر هدف این باشد مسلم است که دیگر در محیط خانواده واژه هایی چون شوخی،الکی یا دروغ رد وبدل نمی شود، چون کاربرد همین واژه سبب می شود تا آموخته های قبلی متزلزل شودواین تصورپیش آیدکه برای شوخی وخنده می توان حرف نا راست بر زبان کودکی که در هر شرایطی راست می گوید باید مورد تشویق اعضای خانواده قرار گیرد چون او مشغول انجام درست ترین کار ممکن است شرایط راستگویی باید برای  کودک مهیا باشد چون اگر روزی راستگویی موجب ترس یا مجازات او شود کم کم یاد می گیرد که راستگویی کار خطرناکی است. برای همین است که گفته می شود حذف ترس یعنی حذف دروغ.آدمهای دروغ گو دست پرورده خانواده هایشان هستند همان محصولاتی که حالا خودشان خانواده ای تشکیل داده اند و دست پرورده هایی شبیه به خود دارند خانواده کارهای خوب و بد را مستقیم و غیر مستقیم به اعضایش منتقل می کند و در موقع لزوم به کار می برند این خانواده است که راه را از چاه نشان می دهد پس اگر روزی بچه ای در چاه افتاده معلوم است که خانواده چاه را نشان نداده است .

اما دروغ نه یک ترفند است و نه برگ برنده بلکه چاقویی است که فرد دروغگو لبه اش را به سمت خودش می گیرد و با تمام توان به آبروو سلامت روانی اش حمله می کند