مسیر کاروان اسرای کربلا مسیر کاروان اسرای کربلا

 

مسیر کاروان اسرای کربلا + نقشه تحقیقی

نقشه «خط سیر کاروان حسینی از مدینه به مدینه»

برای مشاهده بهتر تصویر روی آن کلیک کنید

 

 
 
 
 
از نظر تاریخی بعد از واقعه عاشورا اخبار چندانی از ماجرای سفر کاروان اسرا در دسترس نیست. مرحوم شیخ عباس قمی در «نفس المهموم» نیز بدین نکته تصریح می‌کند.
در چند نقل آمده است که کاروان اسرا روز اول صفر به شام رسیده‌اند، اما اینکه دقیقاً چند روز در راه بوده‌اند و از چه مسیری خود را به شام رسانده‌اند، مشخص نیست.
بر این اساس، بین شام و کوفه حداقل سه مسیر اصلی وجود داشته است و احتمالاً کاروان اسرا از یکی از این سه مسیر خود را به شام رسانیده‌اند. کوتاه‌ترین مسیر موجود، مسیر «بادیة‌الشام» است که تقریباً 800 کیلومتر است.
مسیر دوم مسیر کناره فرات است که به آب نیز دسترسی داشته و حدود یک‌هزار و 200کیلومتر مسافت آن بوده است. اما طولانی‌ترین مسیر، یک‌هزار و 600 کیلومتر درازا دارد و از شهرهایی مثل تکریت، موصل، نصیبین و حلب عبور می‌کند. در واقع اگر نقشه امروزی این مسیر را ملاحظه کنیم از چندین کشور عبور می‌کند.
حجت‌الاسلام سید محمود طباطبایی‌نژاد، سرپرست گروه تحقیقات دانشنامه 14 جلدی امام حسین (ع) در موسسه دارالحدیث قم، احتمال عبور کاروان از «بادیة‌الشام» را بیشتر می‌داند و می‌گوید: با توجه به اینکه روایات اندکی از مواجهه مردم با کاروان اسرا نقل شده، به احتمال قوی «بادیة‌الشام» مسیر عبور کاروان بوده است. البته در برخی منابع متأخر نظیر «مقتل ابی مخنف» ماجراهایی نقل شده است که برای ما سندیت ندارد.
طباطبایی‌نژاد در پاسخ به این سؤال که برگشت اسرا از شام چند روز به طول انجامیده است، می‌گوید: اگر بنا را بر این بگذاریم که اسرا برای اربعین به کربلا رفته باشند، مسیر برگشت بادیه نزدیک به دو برابر می‌شود.
وی ادامه می‌دهد: درباره اربعین بین علما اختلاف است. عده‌ای با وجود مسیر طولانی امکان حضور کاروان اسرا در کربلا در روز اربعین را منتفی می‌دانند. عده‌ای نیز این امکان را میسر دانسته و معتقدند اگر کاروان اسرا روز اول صفر در شام بوده باشد، می‌توانسته از مسیر بادیه خود را در اربعین به کربلا برساند.
برای پی‌بردن به مسیر حرکت کاروان اسرا به معتبرترین و کامل‌ترین منبع موجود یعنی «دانشنامه امام‌حسین (ع)» که حاوی 4هزار و 191 حدیث و گزارش تاریخی درباره سیدالشهداء (ع) است؛ رجوع می‌کنیم.
این دانشنامه به همت مؤسسه علمی ـ فرهنگی دارالحدیث و تحت نظر آیت‌الله ری‌شهری تهیه شده و حاصل 10 سال کار پژوهشی است. همراه با این کتاب، 5 نقشه ابتکاری نیز منتشر شد که یکی از آن‌ها به «خط سیر کاروان حسینی از مدینه به مدینه» اختصاص دارد.

توضیحى درباره مسیر کاروان اسیران کربلا از کوفه به شام و از شام تا مدینه

کاروان اسیران کربلا را پس از انتقال به کوفه، اندکى نگاه داشتند و سپس به سوى دمشق، پایتخت حکومت اُمویان، فرستادند. مسیر حرکت این کاروان، در کتب تاریخ و سیره، معیّن نشده است. از این رو، پیموده شدن هر کدام از مسیرهاى میان کوفه و دمشقِ آن روزگار، محتمل است.
برخى خواسته‌اند با ارائه شواهدى، حرکت آنان را از یکى از این چند راه، قطعى نشان دهند؛ ولى مجموع قرائن، ما را به اطمینان کافى نمى رساند. [1] ما ابتدا راه‌هاى موجود آن روزگار را بر مى شمریم و سپس، قرائن ارائه شده را بررسى مى کنیم. ذکر این نکته پیش از ورود به بحث، لازم است که میان کوفه و دمشق، فقط سه راه اصلى بوده است. البتّه هر کدام از این راه ها، در بخشى از مسیر، فرعى‌هاى متعدّد کوتاه و بلندى هم داشته اند که طبیعى است. [2] 

مسیر حرکت کاروان اسیران کربلا، از کوفه به شام

راه نخست:راه بادیه

کوفه، در عرض جغرافیایىِ حدود 32 درجه و دمشق، در عرض جغرافیایىِ حدود 33 واقع است. این، بدان معناست که مسیر طبیعى میان این دو شهر، تقریبا بر روى یک مدار، قرار دارد و نیازى به بالا رفتن و پایین آمدن بر روى زمین، جز در حدّ کسرى از یک درجه نیست. بر روى این مدار، راهى واقع بوده که به «راه بادیه» مشهور بوده است. این مسیر، کوتاه ترین راه بین این دو شهر است و حدود 923 کیلومتر [3] مسافت داشته است.
مشکل اصلى این راه کوتاه، گذشتن آن از صحراى بزرگ میان عراق و شام است که از روزگاران کهن، به «بادیة الشام» مشهور بوده است. این مسیر، براى افرادى قابل استفاده بوده که امکانات کافى (بویژه آب) براى پیمودن مسافت هاى طولانى میان منزل هاى دور از همِ صحرا را داشته اند، هر چند، گاهى شتاب مسافر، او را وادار به پیمودن این مسیر مى کرده است.
گفتنى است در صحراها، شهرهاى بزرگ، وجود ندارند؛ امّا این به معناى نبودن راه یا چند آبادى کوچک نیست.

راه دوم: راه کناره فرات

فرات، یکى از دو رود بزرگ عراق است که از ترکیه سرچشمه مى گیرد و پس از گذشتن از سوریه و عراق، به خلیج فارس مى پیوندد. کوفیان، براى مسافرت به شمال عراق و شام، از کناره این رود، حرکت مى کردند تا هم به آب، دسترس داشته باشند و هم از امکانات شهرهاى ساخته شده در کناره فرات، استفاده کنند. گفتنى است لشکرهاى انبوه و کاروان هاى بزرگ که به آب فراوان نیاز داشتند، ناگزیر از پیمودن این مسیر بودند. [4]
این مسیر، ابتدا از کوفه به مقدار زیادى به سوى شمال غرب مى رود و سپس از آن جا به سوى جنوب، بر مى گردد و با گذر از بسیارى از شهرهاى شام، به دمشق مى رسد. این راه، انشعاب هاى متعدّد داشته و با طول تقریبى 1190 تا 1333 کیلومتر، جاى گزین مناسبى براى راه کوتاه، امّا سختِ بادیه بوده است. مجموع این راه و راه بادیه را مى توان به یک مثلّث، تشبیه کرد که قاعده آن، راه بادیه است.

راه سوم: راه کناره دجله

دجله، دیگر رود بزرگ عراق است و آن نیز مانند فرات، از ترکیه سرچشمه مى گیرد؛ امّا از شام نمى گذرد و درگذشته، براى رفتن به شمال شرق عراق، از مسیر کناره آن، استفاده مى کرده اند. این راه، مسیر اصلى میان کوفه و دمشق، نبوده است و باید پس از پیمودن مقدار کوتاهى از آن، کم کم به سمت غرب پیچید و پس از طىّ مسیر نه چندان کوتاهى، به راه کناره فرات پیوست و از آن طریق، وارد دمشق شد. این مسیر را مى توان سه ضلع از یک مستطیل دانست که ضلع دیگر طولىِ آن را راه بادیه و سه ضلع یاد شده آن را: مسافت پیموده شده از کوفه به سمت شمال، راه پیموده شده به سمت غرب، و راه پیموده شده به سمت جنوب ـ که بازگشت به بخشى از مسیر پیموده شده قبلى است ـ، تشکیل مى دهند. از این رو، از همه راه هاى دیگر، طولانى تر است و طول آن، حدود 1545 کیلومتر است. این راه را «راه سلطانى» نامیده اند.
 
چند نکته قابل توجّه
 
ما دلیل روشن و گزارش تاریخى معتبر و کهنى براى اثبات عبور کاروان اسیران کربلا از یکى از این سه راه، در دست نداریم و حدیثى نیز از اهل بیت علیهم السلام در این باره به ما نرسیده است. آنچه در دسترس ماست، برخى نشانه هاى جزئى و ناکافى اند که به صورت پراکنده، در برخى کتاب ها آمده اند، و نیز قصّه‌پردازى‌ها و شرح حال هاى بى سند و نامعتبرى که در کتاب هاى غیر قابل استناد (مانند مقتل ساختگى منسوب به ابو مِخنَف)، آمده و سپس در کتاب هاى دیگر، تکرار شده اند. [5] اینک، نشانه هاى جزئىِ پیش گفته را بررسى مى‌کنیم:
1. در معجم البلدان ـ که یک کتاب کهن جغرافیایى است ـ در معرّفى بخشى از شهر حَلَب در شام، آمده است: «در غرب شهر و در دامنه کوه جوشن، قبر محسن بن حسین علیه السلام است که گمان دارند وقتى اسیران [کربلا] را از عراق به دمشق مى بردند، او از مادرش سقط شده است و یا کودکى بوده است همراه آنان که در حَلَب، در گذشته و همان جا دفن شده است.»[6] 
معلوم است که این گزارش، در صورت درستى، عبور کاروان از راه بادیه را نفى مى کند (زیرا حَلَب، در آن مسیر قرار ندارد)؛ امّا به تنهایى نمى تواند یکى از دو مسیر سلطانى (کناره دجله) و یا کناره فرات را تأیید کند؛ زیرا این دو راه، در مسافتى طولانى، با هم مشترک هستند و منطقه حَلَب، در مسیر هر دو راه قرار دارد.
از سوى دیگر، به کار رفتن واژه «یزعمون (گمان دارند)» از سوى مؤلّف معجم البلدان، بر قابل استناد نبودن این پندار، دلالت دارد، بویژه آن که فرزندى به نام محسن و یا همسر باردارى از امام حسین علیه السلام در وقایع کربلا، سراغ نداریم و سخنى از آنها در کتاب هاى در دسترس، نیامده است، و وجود شهرت محلّى، بر فرض درستى گزارش، از حدّ یک عقیده عمومىِ معمولى، فراتر نمى رود. [7] 
2. ممکن است برخى بر اساس یکى بودن مسیر بردن سرِ امام حسین علیه السلام و حرکت کاروان اسیران واقعه کربلا، با استناد به گزارش ابن شهرآشوب ـ که به نقل از نطنزى، به ماجراى برخورد راهب صومعه با سرِ امام حسین علیه السلام، در منزل قِنَّسرین (در شمال شام) پرداخته است ـ،[8] بخواهند عبور از راه سلطانى را اثبات کنند.
پاسخ این گروه، آن است که پیش فرض این استدلال، یعنى یکى بودن مسیر حرکت کاروان اسیران و سرِ مبارک امام حسین علیه السلام، مسلّم نیست [9] و این احتمال، وجود دارد که سر را در شهرها چرخانده باشند؛ امّا اسیران را از راهى کوتاه تر برده باشند. حتّى در برخى اخبار، آمده است که سر مطهّر امام علیه السلام را پس از ورود اسرا به شام، در شهرهاى شام نیز گردانیدند، چنان که در شرح الأخبار آمده است: «آن گاه یزید ملعون، دستور دارد که سرِ حسین علیه السلام را در شهرهاى شام و دیگر شهرها بگردانند.»[10]
مطابق این نقل، این امکان وجود دارد که سر مطهّر امام علیه السلام، پس از رسیدن به شام، به مناطقى چون موصل و نَصیبین هم ـ که در راه سلطانى قرار دارند ـ، رسیده باشد.
از این رو، احتمال دارد که این گونه حوادثِ گزارش شده، مربوط به روزگار چرخاندن سر پس از رسیدن اسیران به شام بوده و یا در مسیر حرکت آنان به سوى شام، اتّفاق افتاده باشد.
همین احتمال، در باره مکان هایى که به «رأس الحسین علیه السلام » موسوم اند، وجود دارد. ابن شهرآشوب، در ذکر مناقب امام علیه السلام آورده است: «از فضیلت هاى ایشان (امام حسین علیه السلام )، کراماتى است که از مکان هایى که به آنها «رأس الحسین علیه السلام » گفته مى شود و از کربلا تا عَسقَلان و در میان آن دو (موصل و نَصیبین و حَماه و حِمْص و دمشق و جز اینها) قرار دارند، دیده شده است.» [11] 
در باره این مناطق، علاوه بر این که ابن شهرآشوب، تصریح نکرده که اسیران یا سر مطهّر، از آنها گذر داده شده اند، این احتمال وجود دارد که چون سالیان درازى در قلمرو حکومت هاى شیعى یا دوستدار اهل بیت علیهم السلام (مانند: آل حَمْدان و فاطمیان) بوده اند، در آنها به هر دلیل یا انگیزه اى (چه واقعیت، چه یادبود و چه خواب و...)، «رأس الحسین» هایى ایجاد شده باشد، چنان که رأس الحسینِ موجود در قاهره، در زمان فاطمیان، ایجاد شد. افزون بر این، ماجراى راهب و سر، براى برخى مکان هاى دیگر هم ذکر شده که به دلیل بعید بودن تکرار این ماجرا، گزارش ابن شهرآشوب، [12] دست خوشِ تعارض مى گردد؛ زیرا یکى از مکان هاى ذکر شده، دِیْرى در اوایل راه است [13] و با قِنَّسرین ـ که در اواخر راه واقع است ـ، همخوان نیست.
گفتنى است بر فرض صحّت گزارش ابن شهرآشوب نیز، گذشتن کاروان اسیران از راه سلطانى اثبات نمى شود؛ زیرا بخشى از راه سلطانى، با راه فرات، مشترک است و منطقه قِنَّسرین، در مسیر کناره فرات نیز قرار دارد. البتّه این گزارش، در صورت درستى، عبور از راه بادیه را نفى مى کند. 
3. به گمان ما و بر خلاف آنچه در عصر اخیر رواج یافته، گذشتن کاروان اسیران کربلا از راه سلطانى، کمترین احتمال را دارد؛ زیرا دورترین راه است و اساسا راهى نیست که براى کاروانى کوچک ـ که به اسارت مى روند، نه براى گردشگردى ـ، انتخاب شود. افزون بر این که پیموده شدن این راه، مدرک معتبرى ندارد و مستند این قول، مقتل منسوب به ابو مِخنَف است. [14]
از سوى دیگر، پذیرش عبور از راه طولانىِ سلطانى، با ماجراى «اربعین» و این که اسیران در بازگشت از شام، در اوّلین اربعین واقعه عاشورا بر سرِ مزار حسین علیه السلام حاضر شده باشند نیز ناسازگار است. [15] 
ممکن است گفته شود که قدرت نمایىِ دستگاه حاکم، اقتضا مى کرده که اسیران را از درون شهرها عبور دهند و از این رو، آنان را از راه سلطانى برده اند؛ امّا این دلیل با بردن اسیران از مسیر کناره فرات نیز سازگار است؛ زیرا در این مسیر هم شهرهاى مهمّى واقع بوده است. افزون بر این، با چرخاندن سرهاى شهدا نیز این قدرت نمایى به انجام مى رسیده و به چرخاندن گروهى اندک (در حدّ یک خاندان کوچک و متشکّل از چند زن و کودک)، نیازى نبوده است؛ زیرا این کار، اگر نشانه ضعف حکومت نباشد، نشانه قدرت آن هم شمرده نمى شود، بویژه که دستگاه حاکم، شجاعت و سخنورىِ امام زین العابدین علیه السلام و زینب کبرا علیهاالسلام و دیگر اسیران را در کوفه، شاهد بوده است. از این رو، سیاست، اقتضا داشته که اسیران را از بیراهه ببرند و در شهرها نچرخانند.
4. بر اساس آنچه گفته شد، تنها نکته اى که مى تواند حرکت کاروان اسیران از راه سلطانى و یا راه کناره فرات را بر راه بادیه ترجیح دهد، دسترس داشتن به آب رودخانه است که این نیز با توجّه به کوچک بودن کاروان و امکان حمل آب با شتر، چندان وجه استوارى نیست. مؤیّد این نکته، عدم ذکر جزئیّات سفر و نبودن گزارشى در باره رسیدن کاروان به شهرها و یا دست کم، یکى دو شهر مهمّ سرِ راه است، که خود، نشان از پیمودن مسیر بیابانى و یا حتّى بیراهه است. 
5. برخى شواهد که مى توانند موجب ترجیح راه بادیه بر دو راه دیگر گردند، عبارتند از:
یک. راه کناره فرات و راه سلطانى، هر دو، داراى شهرهاى بسیارى بوده اند و اگر این راه ها، مسیر حرکت اسیران مى بود، بایستى نقل هایى از مواجهه مردم این شهرها با کاروانیان یا مشاهده شدن آنان در آن شهرها، در منابع معتبر مى آمد ـ چنان که در کربلا و کوفه و شام، چنین گزارش هایى وجود دارد ـ، در حالى که در این باره، هیچ نقلى نیامده است. بنا بر این، به نظر مى رسد که مسیر حرکت اسیران، از جایى بوده که کمترین حضور مردمى را داشته که همان مسیر بادیه است.
دو. اعتراض هایى که از لحظه شهادت امام حسین علیه السلام علیه حکومت اُمَوى، حتّى به وسیله برخى طرفداران حکومت و خانواده جنایتکاران، انجام یافت و بازتابى که واقعه عاشورا در کوفه به وجود آورد، قاعدتا حکومت را از این که اسیران و سر مطهّر امام علیه السلام را از مسیر شهرها و آبادى‌هاى پُرجمعیت عبور دهند، باز مى داشت. متن کامل بهایى نیز مؤیّد این مسئله است: «مَلاعین که سرِ حسین علیه السلام [را] از کوفه بیرون آوردند، خائف بودند از قبائل عرب که غوغا کنند و از ایشان، باز ستانند. پس راهى [را] که به عراق است، ترک کردند و بیراه مى رفتند.» [16] 
سه. سرعت انجام گرفتن کار، در کارهاى حکومتى، یک اصل است. لازمه رعایت این اصل، گذر از کوتاه ترین و سریع ترین مسیر بوده است. 

نتیجه نهایى

به دلیل نبودِ دلایل روشن و قابل اعتماد نمى‌توان اظهار نظر قطعى کرد؛ ولى با توجّه به نکاتى که گذشت، عبور کاروان اسیران کربلا از مسیر بادیه احتمال بیشترى را به خود اختصاص مى‌دهد.

مسیر حرکت کاروان اسیران کربلا، از شام به مدینه

بر اساس نقشه ویژه دانش‌نامه امام حسین علیه السلام [15] فاصله میان دمشق تا مدینه، تقریبا 1229 کیلومتر است و با احتساب دمشق و مدینه، شامل 32 منزل بوده است.
کاروان اسیران، در بازگشت از شام، قطعا این مسیر را پیموده اند و چنانچه در ضمن حرکت، به کربلا هم رفته باشند، مسیرِ بسیار طولانى ترى را سپرى کرده اند. حرکت پُررنج خانواده امام علیه السلام و همراهان، از مدینه آغاز شد و به مدینه نیز ختم گردید و حدّاقل مسیرى که این بزرگواران طى کرده اند (با فرض رفتن از کوفه به دمشق از کوتاه ترین مسیر، یعنى راه بادیه، و عدم احتساب رفتنِ مجدّد به کربلا)، حدود 4100 کیلومتر است، با این محاسبه:
431 کیلومتر (از مدینه به مکّه) + 1447 کیلومتر (از مکّه به کربلا) + 70 کیلومتر (از کربلا به کوفه) + 923 کیلومتر (از کوفه به دمشق از راه بادیه) + 1229 کیلومتر (از دمشق به مدینه) = 4100 کیلومتر.
پی‌نوشت‌ها:
1. مرحوم حاج شیخ عبّاس قمّى در نَفَسُ المهموم (ص 388) مى گوید: بدان که ترتیب منزلگاه هایى که آنان در هر سفر، در آنها پیاده شدند و خوابیدند و یا [بدون خوابیدن] از آنها گذشتند، مشخّص نیست و در کتاب هاى معتبر نیز چیزى گفته نشده است؛ بلکه در بیشتر آنها، از سفر اهل بیت [ـِ امام علیه السلام] به شام، سخنى به میان نیامده است.
2. رجوع کنید به نقشه «خط سیر کاروان حسینی از مدینه به مدینه».
3. فاصله کوفه تا شام به خط کاملاً مستقیم 867 کیلومتر است.
4. لشکر امیر مؤمنان علیه السلام هم براى نبرد صفّین، همین مسیر را پیمود.
5. از جمله، ر.ک: طریق الکرام من الکوفة إلى الشام.
6. معجم البلدان: ج 2 ص 284 و 186. این مطلب، در بغیة الطلب فى تاریخ حلب (ج1 ص 411 - 414)، مفصّل تر آمده است.
7. صِرفِ مطرح بودن یک ماجرا یا انتسابْ در افواه، بدون این که پیشینه روشنى داشته باشد، نمى تواند اطمینان بخش باشد، بویژه در گذشته که ثبت وقایع، چندان متداول نبوده است و قبور، معمولاً سنگ نوشته اى نداشته اند و امکان خلط و اشتباه، بسیار بوده است.لذا گاه قبرهایى در چند جا به یک نفر منسوب شده اند، نظیر آنچه در مورد زینب کبرا علیهاالسلام اتّفاق افتاده است. این بحث، دراز دامن است و در این جا، تنها به آوردن نمونه اى که شیخ طوسى در کتاب الغیبة (ص 358) آورده، بسنده مى کنیم: «ابو نصر هبة اللّه بن محمّد، گفته است: قبر عثمان بن سعید، در قسمت غربى شهر بغداد، در خیابان میدان و در ابتداى جایى است که به درب جبله مشهور است، در قسمت راستِ داخل مسجدِ درب، و قبر، در سمت قبله مسجد قرار دارد. رحمت خدا بر او! محمّد بن حسن [طوسى]، نویسنده این کتاب، مى گوید: من قبر او را ـ در جایى که ابو نصر، یاد کرده ـ دیدم و در جلوى آن، دیوارى ساخته شده بود و محراب مسجد، در آن قرار داشت و در کنارش درى بود که از آن به مقبره ـ که در اتاقى کوچک و تاریک قرار داشت ـ وارد مى شدند. ما وارد آن مى شدیم و علنى، آن را زیارت مى کردیم. از زمان ورود من به بغداد، به سال چهارصد و هشت تا چهارصد و سى و چند، همچنان بود تا این که رئیس ابو منصور محمّد بن فرج، آن دیوار را خراب کرد و قبر در فضایى باز، واقع شد و براى آن، ضریحى ساخته شد و سقفى بر روى آن، زده شد. هر کس مى خواست، وارد مى شد و او را زیارت مى کرد و همسایه هاى آن محلّه، به زیارت قبر عثمان، تبرّک مى جستند و مى گفتند که وى، مرد صالحى بوده است. گاهى هم مى گفتند که او، پسر دایه حسین علیه السلام بوده است(!) و از واقعیتِ حال وى، اطّلاعى نداشتند. این قبر تا امروز (یعنى سال 447) همان گونه هست». مى بینیم که گروهى در باره قبر مشخّص عثمان بن سعید ـ که یکى از نوّاب خاصّ امام زمان علیه السلام است ـ بحث قبر فرزند دایه امام حسین علیه السلام بودن را مطرح کرده اند، در حالى که زمان طولانى اى هم از درگذشت عثمان، نگذشته بوده است.
8. المناقب، ابن شهرآشوب: ج 4 ص 60.
9. بر پایه گزارش تاریخ طبرى، تاریخ دمشق و الإرشاد مفید، پس از واقعه کربلا، ابتدا سر مقدّس سیّد الشهدا علیه السلام و سایر شهیدان را به شام فرستادند و پس از آن، اسیران را اعزام کردند؛ لیکن طبق شمارى دیگر از گزارش ها، سرهاى شهدا، همراه با اسیران به شام فرستاده شده اند. برخى گزارش ها هم حاکى از آن اند که سرهاى شهیدان، همراه اسیرانْ اعزام شدند؛ لیکن سر مقدّس سیّد الشهدا علیه السلام، پیش از کاروان به دمشق رسید.
10. شرح الأخبار: ج 3 ص 159.
11. المناقب، ابن شهرآشوب: ج 4 ص 82. در باره «رأس الحسین»هاى موجود در مناطق مورد اشاره و حتّى خارج از این مناطق و ارزیابى تاریخى آنها، ر.ک: نگاهى نو به جریان عاشورا: ص355 (مقاله «رأس الحسین و مقام هاى آن»، به قلم مصطفى صادقى).
12. المناقب، ابن شهرآشوب: هنگامى که سر حسین علیه السلام را آوردند و در منزلى به نام قِنَّسرین 1 فرود آمدند، راهبى از دِیْرش به سوى سر، حرکت کرد و نورى را دید که از دهان آن، ساطع بود و به آسمان مى رفت. راهب، 10هزار درهم به آنان (نگهبانان) داد و سر را گرفت و به درون دِیرش برد و بدون آن که شخصى را ببیند، صدایى شنید که مى گفت: «خوشا به حالت ! خوشا به حال آن که قَدر این سر را شناخت!». راهب، سرش را بلند کرد و گفت: پروردگارا! به حقّ عیسى، به این سر بگو که با من، سخن بگوید. سر به سخن آمد و گفت: «اى راهب ! چه مى خواهى؟». گفت: تو کیستى؟ گفت: «من، فرزند محمّدِ مصطفى و پسر علىِ مرتضى هستم. پسر فاطمه زهرا و مقتول کربلایم. من، مظلوم و تشنه کامم» و ساکت شد. راهب، صورت به صورتش نهاد و گفت: صورتم را از صورت تو بر نمى دارم تا بگویى: «من، شفیع تو در روز قیامت هستم». سر به سخن در آمد و گفت: «به دین جدّم محمّد، درآى». راهب گفت: گواهى مى دهم که خدایى جز خداوند نیست و گواهى مى دهم که محمّد، پیامبر خداست. آن گاه حسین علیه السلام پذیرفت که شفاعتش کند. صبحدم، آن قوم، سر و دِرهم ها را گرفتند و چون به وادى رسیدند، دیدند که درهم ها سنگ شده است.
13. مثیر الأحزان ـ به نقل از سلیمان بن مهران اَعمَش ـ: هنگامى که ایّام حج در طواف بودم، دیدم که مردى مى گوید: خدایا ! مرا بیامرز و مى دانم که نمى آمرزى. دلیلش را از او پرسیدم. گفت: من، یکى از چهل تنْ حاملانِ سر حسین به سوى یزید در راه شام بودم. پس از حرکت از کربلا، در نخستین منزل، بر دِیْر (صومعه) مسیحیان، فرود آمدیم و سر هم بر سر نیزه بود. خوراک آوردیم و سرگرم خوردن بودیم که ناگهان، کفِ دستى از دیوارِ دیر [بیرون آمد و]با قلمى آهنین و به خطّى خونین نوشت: {0 آیا امّتى که حسین را کشته اند شفاعت جدّش را در روز حساب، امید مى برند ؟! 0} ما بى تاب شدیم و شکیب از دست دادیم. یکى از ما خم شد تا آن کفِ دست را بگیرد که ناپدید شد. پس یارانم باز گشتند. همچنین از پیران بنى سُلَیم، نقل شده است که چون با رومیان جنگیدند و به برخى کلیساهایشان وارد شدند، این بیت شعر را در آن جا دیدند. از آنان پرسیدند: از کِى این شعر در این جا نوشته شده است؟ آنان گفتند: سیصد سال پیش از بعثت پیامبرتان!
14. مقتل الحسین علیه السلام المنسوب إلى أبى مخنف: ص 180.
15. بویژه آن که این مقتل، ماجراهاى مفصّل و زمانبَرى را در ضمن حرکت کاروان اسیران، آورده است.
16. کامل بهایى: ج 2 ص 291.
17. رجوع کنید به نقشه «خط سیر کاروان حسینی از مدینه به مدینه».
منبع:
برگرفته از گزارشی تهیه شده توسط خبرگزاری فارس.

 

 

مشروح وقایع ماه محرم الحرام

    روز اول ماه محرّم الحرام:

۱.آغاز ایام حسینی

اولین روز از ماه حزن و اندوه آل محمدعلیهم السلام است،که همه انبیاء وملائکه و شیعیان و دوستان اهل بیت علیهم السلام محزون اند.باید گفت:ماه حزن واندوه تمام عالم است،چرا که همه ساله از اول محرم تا روز عاشورا پیراهن پاره پاره سیدالشهداء علیه السلام را از عرش خدا رو به زمین می آویزند و حزن واندوه عالم را فرا می گیرد

همچنین آغاز مجالس عزاداری حضرت اباعبدالله علیه السلام است،که مردم را به امور اعتقادی خویش آشنا می کند،ودستورات دین خود را از حسینیه ها و تکایا و مساجد به خانه های فکر ودل خود به ارمغان می برندشرکت در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام واشک بر آن حضرت،از وظایف ما در زمان غیبت امام زمان علیه السلام است.

۲٫ماجرای شعب ابی طالب علیه السلام

در پی بالا گرفتن قدرت اسلام پس از بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم قریش پیمان نامه ای نوشتند وطی آن قرار گذاشتند با بنی هاشم تکلم نکنند و با آنان هم سفره وهمنشین نشوند و معامله ننمایند؛و آنان را به گونه ای در فشار قراردهند که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را به قریش تحویل دهند تا آن حضرت را به قتل رسانند حضرت ابوطالب علیه السلام بنی هاشم را به دره ای که منتسب به آن حضرت بود برد،و اطراف آن را محکم کرده وبرای حفظ جان پیامبر صلی الله علی وآله وسلم شبانه روز کمر همت بست.

آن حضرت شبها با شمشیر پروانه وار گرد شمع وجود پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می گردید ومی فرمود تا زنده ام دست از یاری او برنمی دارماو در هرشب چند بار محل خواب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را تغییر می داد وعزیزترین فرزند خود یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام را به جای آن حضرت می خوابانید،و روز فرزندان خود و فرزندان برادرانش را به حفاظت از آن حضرت می گماشتدر مدتی که در شعب بودند بر آن حضرت ومسلمانان بسیار سخت گذشت ،تا آنجا که شبها صدای گریه اطفال گرسنه بنی هاشم را ساکنین اطراف شعب می شنیدند.

پس از دو سال و چند ماه خداوند موریانه را مأمور کرد،وپیمان نامه آنان را از بین برد به جزء اسماء الهی که در آن بودحضرت ابوطالب علیه السلام این خبر را به کفار داد،و آنان با دیدن چنین معجزه ای دست از تصمیم خود برداشتند وبنی هاشم به خانه های خود بازگشتند

۳٫جنگ ذات الرقاع

در سال چهارم هجرت _به تحریک قریش _بین مسلمانان و قبایلی که اطراف مدینه زندگی می کردند و قصد محاصره مدینه را داشتند جنگی در گرفت .پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با ۴۰۰یا۷۹۰ نفر از مدینه بیرون رفتند.در این غزوه حضرت نماز خوف خواندند و جنگ تا سه روز طول کشید تا شر آنان دفع شد.این واقعه به قولی در ۱۵جمادی الاولی بوده است. ۳

۴٫اولین جمع آوری زکات

در روز اول محرم پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برای اولین بار مأمورانی را برای جمع آوری زکات و صدقات به اطراف مدینه فرستادند

۵٫امام حسین علیه السلام در راه کربلا

روز اول محرم،امام حسین علیه السلام در قصر بنی مقاتل نزول اجلال فرمودند، و از عبیدالله بن حر جعفی دعوت به یاری نمودند، ولی او اجابت نکرد و بعداً پشیمان شد

۶٫قیام مردم مدینه برعلیه یزید

در این روز در سال۶۳ ه مردم مدینه برای قیام علیه یزید حرکت کردند.قضیه از آنجا آغاز شد که جمعی از اهالی مدینه به رهبری عبدالله بن حنظله به شام رفتند و دستگاه یزید وشرابخواری و قماربازی و سگ بازی او را دیدند،وبه مدینه بازگشته ومردم را از وضع فساد دربار اموی آگاه ساختند.با شنیدن این اخبار همگان بر خلع یزید اتفاق نمودند،و به سرپرستی عبدالله علیه یزید قیام نمودندو افراد اموی ساکن مدینه رابیرون کردند.لشکر شام پس از اطلاع از این قیام به طرف مدینه حرکت کرد و واقعه حرّه پیش آمد

۷٫کلام عاشورایی امام رضا علیه السلام ۷

در روز اول محرم ریّان بن شبیب خدمت امام رضا علیه السلام رسید.حضرت به او فرمودند:ای پسر شبیب ،مردم عرب در زمان جاهلیت جنگ را در ایام محرم حرام می دانستند؛ولی این امت احترام این ماه را از بین بردند و حرمت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را رعایت نکردند.در این ماه خون ما را حلال دانستند ،و هتک حرمت ما را کردند وفرزندان و زنان ما را اسیر نمودند، و سراپردۀ ما را آتش زدند و اموال ما را غارت کردند و رعایت احترام رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را دربارۀ ما ننمودند.

همانا روز شهادت حسین علیه السلام پلک چشمان ما را مجروح کرد واشکهای ما را روان ساخت ودل ما را سو زاند؛وعزیز ما را در زمین کربلا ذلیل کرد ونزد ما محنت و بلا را تا روز جزا به ارث گذاردپس گریه کنندگان باید بر حسین علیه السلام بگریند،زیرا که گریه بر او گناهان بزرگ را از بین می برد.

ای پسر شبیب ،اگر خواستی بر چیزی گریه کنی برحسین بن علی علیه السلام گریه کن،چه اینکه آن حضرت را کشتند چنانکه گوسفند را می کشند،و با آن حضرت ۱۸ نفر از اهل بیت او کشته شدند که روی زمین شبیه ونظیری نداشتندآسمان های هفتگانه و زمین ها در شهادت آن حضرت گریستند.چهار هزار ملک روز عاشورا برای نصرت آن حضرت آمده بودند و دیدند حضرت شهید شده اند.لذا پریشان وغبار آلود به مجاورت آن قبر مطهر مأمور شدند،تا حضرت قائم علیه السلام ظهور کنند و از یاران او باشند و شعارشان یالثارت الحسیناست.

ای پسر شبیب،اگر دوست داری که با ما در درجات عالی بهشت باشی محزون باش برای حزن ما وشاد باش در شادی ما؛وبر تو باد ولایت ما که اگر کسی سنگی را دوست داشته باشدخداوند متعال او را با همان سنگ محشور می کند….

۱٫ خصائص الزینبیه:ص۴۹،خصیصه نوزدهم.

۲٫قلائد النحور:ج محرم وصفر،ص۹٫ الوقایع و الحوادث:ج۲ص۷٫

۳٫الوقایع و الحوادث:ج۲ص۴۵٫توضیح المقاصد:ص۲-۳٫ وقایع الشهور:ص۹۸٫

۴٫الوقایع و الحوادث:ج۲ص۴۲٫٫قلائد النحور:ج محرم وصفر،ص۱۵

۵٫ارشاد:ج۲ص۸۱٫

۶٫الوقایع و الحوادث:ج۲ص۴۹٫

۷٫بحار الانوار:ج۹۸ص۱۰۲،ج۱۴ص۱۶۴٫امالی صدوق:ص۱۱۱٫اقبال:ص۵۴۴٫عیون اخبار الرضاعلیه السلام:ج۱ص۲۳۳٫

 

روز دوّم ماه محرّم الحرام:

۱٫ورود امام حسین علیه السلام به کربلا

بنابر مشهور در این روز در سال ۶۱ه آقا ومولایمان حضرت اباعبدالله الحسین سید الشهداء علیه السلام با اهل بیت و اصحابشان وارد کربلای معلی شدند.(۱)

در آنجا اسب حضرت حرکت نکرد.امام پرسیدند:نام این زمین چیست؟گفتند:”غاضریهنام دیگرش را پرسیدند گفتند:”شاطئ الفراتاسم دیگری هم دارد؟گفتند:”کربلاهم می گویند.در این هنگام حضرت آهی کشیدند و گریه شدیدی نمودند و فرمودند:”اللهم انی أعوذ بک من الکرب و البلاء.“به خدا قسم زمین کربلا همین است.به خدا قسم اینجا مردان ما را می کشندبخدا قسم اینجا زنان و کودکان مارا به اسیری می برند!بخدا قسم اینجا پرده حرمت ما دریده می شود.ای جوان مردان ، فرود آیید که محل قبرهای ما اینجاست….”(۲)

۱. ارشاد:ج۲ص۸۴٫قلائد النحور :جمحرم وصفر،ص۲۴٫ الوقایع و الحوادث :ج۲ص۸۹٫ مناقب ابن شهر آشوب :ج۴ص۱۰۵٫ جلاء العیون:۳۷۹٫ معالی السبطین:ج۱ص۲۸۵٫

۲٫ از مدینه تا مدینه :ص۲۳۶٫ فیض العلام :ص۱۴۲٫

روز سوّم ماه محرّم الحرام:

۱٫نامه امام حسین علیه السلام برای اهل کوفه

در این روز امام حسین علیه السلام برای بزرگان کوفه نامه ای نوشتند و آن را به قیس بن مسهّر صیداوی دادند که به کوفه برساند.مأمورین بین راه قیس را گرفتند،و پس از آنکه او بر ضد یزید وابن زیاد سخن گفت، او را به شهادت رساندند.(۱)

۲٫ورود عمر بن سعد به کربلا

در این روز عمر بن سعد با با شش یا نه هزار سوار برای قتل پسر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وارد کربلا شد و در مقابل آن حضرت لشکر گاه ساخت و خیمه برافروخت.ورود ابن سعد به کربلا در روز چهارم هم نقل شده است.(۲)

۱٫قلائد النحور:ج محرم وصفر،ص۴۱٫

۲٫قلائد النحور:ج محرم وصفر،ص۴۰٫از مدینه تا مدینه :۳۴۳٫ معالی السبطین:ج۱ص۳۰۱٫ فیض العلام:ص۱۴۳٫

 

روز چهارم ماه محرّم الحرام:

۱٫فتوای شریح قاضی به قتل امام حسین علیه السلام

در این روز از سال ۶۱ ه ابن زیاد با استناد به فتوایی که از شریح قاضی گرفته بود، در مسجد کوفه خطبه خواند و مردم را به کشتن امام حسین علیه السلام تحریص کرد.(۱)

۱٫الوقایع الحوادث:ج۲ص۱۲۴٫

ششم ماه محرّم الحرام:

۱٫یاری طلبیدن حبیب بن مظاهر از بنی سعد

در شب ششم جناب حبیب بن مظاهر اسدی با اذن امام حسین علیه السلام برای آوردن یاور وکمک ، به قبیله بنی اسد رفتاسدیان پذیرفتند وحرکت کردند، ولی جاسوسان به عمر سعد خبر دادند و او عده ای را فرستاد تا مانع آنها شوند.لذا درگیری رخ داد که در این میان جمعی از بنی اسد شهید و زخمی وبقیه ناگزیر به فرار شدند و حبیب به خدمت حضرت آمد و جریان را عرض کرد.(۱)

۲٫اولین محاصره فرات در کربلا

به نقلی عمر سعد ،شبث بن ربعی خبیث را همراه سه هزار مرد سفاک با کوبیدن طبل و دهل کنار فرات فرستاد که اطراف آن را به محاصره در آوردند.(۲)

۳٫تراکم لشکر یزید در کربلا

در این روز لشکرزیادی برای جنگ با حضرت اباعبدالله علیه السلام جمع شدند.(۳)

۱٫الوقایع الحوادث:ج۲ ص۱۴۹٫از مدینه تا مدینه:ص۳۶۸-۳۷۰٫

۲٫از مدینه تا مدینه:ص۳۶۰٫

۳٫الوقایع الحوادث:ج۲ ص۱۵۳٫

روز هفتم ماه محرّم الحرام:

۱٫ملاقات امام حسین علیه السلام با ابن سعد

در شب هفتم  امام حسین علیه السلام ملاقات وگفتگو کردندخولی بن یزید اصبحی چون عداوت شدیدی با امام حسین علیه السلام داشت ماجرا را به عمر سعد گزارش داد و آن ملعون نامه ای برای عمر سعد نوشت و او را از این ملاقات ها بر حذر داشت و دستور منع آب را صادر کرد

۲ . منع آب از امام حسین علیه السلام

در این روز آب را بر اهل بیت سید الشهداء علیه السلام بستند، چه اینکه نامه ابن زیاد بدین مضمون رسید که نگذارید حتی یک قطره آب هم به آنها برسدعمرو بن حجاج زبیدی با جهار هزار تیرانداز مآمور منع آب فرات شدند،که به هیچ وجه آبی به خیمه گاه پسر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برده نشود

۱٫قلائد النحور:ج محرم وصفر،ص۶۳٫معالی السبطین:ج۱ص۳۱۵٫

۲٫الوقایع و الحوادث:ج۲ص۱۵۳٫٫فیض العلام:ص۱۴۶٫

روز هشتم ماه محرّم الحرام:

۱.قحط آب در خیمه های حسینی

در این روز آب در خیمه های سید الشهداء علیه السلام نایاب شد

۱٫قلائد النحور:ج محرم وصفر،ص۸۱٫الوقایع و الحوادث:ج۲ص۱۵۴٫

 

روز نهم ماه محرّم الحرام (تاسوعا):

۱٫محاصره خیمه ها در کربلا

امام صادق علیه السلام فرمودندتاسوعا روزی بود که حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه شام بر قتل آن حضرت اجتماع نمودند،و پسر مرجانه و عمر سعد به خاطر  کثرت سپاه ولشکری که برای آنها جمع شده بود خوشحال شدند،وآن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند ویقین کردند که یاوری از برای او نخواهد آمد واهل عراق حضرتش را مدد نخواهند نمود

۲آمدن امان نامه برای فرزندان ام البنین علیها السلام

در این روز شمر ملعون برای حضرت عباس علیه السلام و برادرانش امان نامه آورد . ۲آن لعین خود را نزدیک خیام با جلالت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام رسانید وبانگ برآورد:”أین بنو اختنا“: “پسران خواهر ما کجایند؟ولی آن بزرگواران جواب ندادند.امام حسین علیه السلام فرمودند:جواب او را بدهید اگر چه فاسق است.

حضرت عباس علیه السلام در جواب فرمودند:چه می گویی؟شمر گفت:من از جانب امیر برای شما امان نامه آورده امشما خود را به خاطر حسین علیه السلام به کشتن ندهید.

حضرت عباس علیه السلام با صدای بلند فرمود:”لعنت خدا بر تو وامیر تو (و برامان تو باد ما را امان میدهید در حالیکه پسر رسول خدا را امان نباشد؟

۳٫در خواست تأخیر جنگ از سوی امام حسین علیه السلام

در عصر تاسوعا امام علیه السلام برای به تعویق انداختن جنگ یک شب دیگر مهلت گرفتتندچون عمر سعد لشکر را آمادۀ جنگ با امام علیه السلام نمود ومعلوم شد که قصد جنگ دارد،حضرت به برادرش عباس علیه السلام فرمود تا یک شب دیگر مهلت بگیرد.آنها ابتدا قبول نکردند،ولی بعد قبول نمودند که شبی را صبر کنند

۴٫آمدن لشکر تازه نفس به کربلا

در این روز لشکر مجهزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد،وشمر نامه ابن زیاد را آورد

۵٫خطابه امام حسین علیه السلام برای اصحابش

در عصر این روز امام حسین علیه السلام در جمع یاران خطبه ای قرائت فرمودند، و اصحاب اعلام وفاداری نمودند.

۱ .کافی:ج۴ ص ۱۷۴٫

۲٫اعلام الوری :ج۱ ص۴۵۵٫ فیض العلام:ص۱۴۳٫بحار الانوار :ج۴۴ص۳۶۱٫

۳از مدینه تا مدینه :ص۳۸۱_۳۸۲

۴٫اعلام الوری:ج۱ ص۴۵۵٫فیض العلام:ص۱۴۶٫بحارالانوار :ج۴۴ص۳۹۲٫

۵ .مناقب ابن شهر آشوب:ج۴ ص۱۰۷٫

۶٫اعلام الوری :ج۱ ص۴۵۵٫فیض العلام:ص۱۴۶٫

۷٫ مناقب ابن شهر آشوب:ج۴ ص۱۰۷٫

شب دهم (عاشورایماه محرّم الحرام:

۱٫سخنان امام علیه السلام با اهل بیت و اصحابش

در این شب امام حسین علیه السلام اصحاب و اهل بیت خود را جمع نمودند و کلماتی را به آنان فرمودند.خلاصه کلمات حضرت این بود که من بیعت خود را از شما بر داشتم و شما را به اختیار خود گذاشتم تا به هر جا که می خواهید کوچ کنیدپس از فرمایشات حضرت، اهل بیت علیهم السلام و اصحاب کلماتی در وفاداری و جان نثاری خود نسبت به آن حضرت ابراز داشتند.۱

۲٫ سخنان زینب کبری سلام الله علیها با امام حسین علیه السلام

در این شب بود که زینب کبری سلام الله علیها اشعار یا دهر اف لک من خلیل ..”را از زبان برادرش شنید، و هنگامی که متوجه شد فردا روز شهادت حضرت است فرمود:”ای کاش مرگ مرا نابود ساخته بود واین روز را ندیده بودم“. سپس سیلی به صورت زد وبیهوش شدامام علیه السلام خواهر عزیز ومکرمه خود را به هوش آوردند و مطالبی فرمودند.۲

۱.فیض العلام:ص۱۴۷٫وسیلهالدارین:ص ۲۹۸-۲۹۹٫

۲.فیض العلام:ص۱۴۹٫وسیلهالدارین:ص۳۰۲-۳۰۳٫

روز دهم ماه محرّم الحرام ، روز عاشورا:

۱٫شهادت امام حسین علیه السلام

در این روز در سال ۶۱ه که روز شنبه یا دوشنبه بوده،آقا ومولایمان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام در سن ۵۸ سالگی (ویا ۵۶ویا ۵۷ سالگی)بعد از نماز ظهر،مظلومانه وبا حالت تشنگی وگرسنگی در زمین کربلا به شهادت رسیدنداین روز،روز باریدن خون از آسمان است، و روزی که شهادت اهل بیت واصحاب امام حسین علیه السلام در آن به وقوع پیوسته است

چهار هزار ملک در این روز به زمین کربلا برای نصرت آن حضرت آمدند، وچون اجازه نیافتند تا ظهور حضرت مهدی علیه السلام گریه کنان نزد قبر آن حضرت ماندگارند.در این روز ترک خوردن وآشامیدن به خصوص از غذاهای لذیذ مناسب است

۲-شهادت حبیب بن مظاهر اسدی کوفی .

۳-شهادت مسلم بن عوسجه.

۴-شهادت حربن یزید ریاحی.

۵-شهادت جون مولی ابی ذرالغفاری.

۶-شهادت همسر وهب،به دست رستم غلام شمر ۴٫

۷-شهادت شبیه ترین مردم به رسول خداصلی الله علیه وآله و سلم، علی اکبر علیه السلام فرزند بزرگ سیدالشهداءعلیه السلام عموی والا مقام حضرت صاحب الامر علیه السلام .

۸-شهادت قاسم بن الحسن علیه السلام.

۹-شهادت عبدالله بن الحسن علیه السلام.

۱۰-شهادت قمر منیر بنی هاشم حضرت عباس بن علی بن ابی طالب علیه السلام .

۱۱-شهادت مولانا الرضیع باب الحوائج علی اصغر علیه السلام .

۱۲- آمدن ذوالجناح با یال و کاکل خونین به سوی خیمه فاطمیات برای آوردن خبر شهادت آن حضرت.

۱۳-ماتم وناله پردگیان حرم برسید الشهداء علیه السلام و اولاد و وابستگان آن حضرت .

۱۴-غارت اموال از خیام امام حسین علیه السلام.

۱۵-فرار فاطمیات وعلویات در بیابان ها بعد از شهادت آقا و سرورشان اباعبدالله علیه السلام.

۱۶-غارت کردن لباس وزره و ..از بدن مطهر شهدای کربلا.

۱۷- جدا شدن سر های مطهر امام حسین علیه السلام واهل بیت واصحاب آن حضرت.

۱۸-به آتش کشیدن خیمه های آل الله،فرزندان رسول خدا و علی مرتضی و فاطمه زهرا علیهم السلام .

۱۹-شهادت دختران کوچک در کنار خیمه ها .

۲۰-گریه وماتم بر سید الشهداء علیه السلام و عزای زمین و عرش و آسمان جن و انس و ملک و وحوش بر آن حضرت.

در این روز ملکی ندا کرد:ای امت ظالمی که عترت پیامبر خود را کشتید، خداوند شما را موفق به درک عید فطر وقربان نفرماید

۲۱-رأس مطهر امام حسین علیه السلام در کوفه

عصر عاشورا رأس مطهر ونورانی امام حسین علیه السلام را توسط خولی بن یزید اصبحی ملعون وحمید بن مسلم ازدی به کوفه فرستادند

۲۲-خونین شدن ریشه هر گیاهی که از زمین می کشیدند،از مصیبت عظمای آن روز.

۲۳-قتل ابن زیاد

ابن زیاد در روز عاشورای سال ۶۷ه به فرمان مختار به جزای ظاهری اعمالش رسید و کشته شد۷٫حصیر بن نمیر وجمعی از قتله امام حسین علیه السلام نیز همراه ابن زیاد به قتل رسیدند

ابن زیاد ملعون به دست ابراهیم پسر مالک اشتر نخعی کشته شد، و سر نحسش را برای مختار فرستادند.مختار هم سر او را برای امام زین العابدین علیه السلام فرستادهنگام وارد کردن سر ابن زیاد حضرت مشغول غذا خوردن بودند.لذا سجده شکر به جا آورده فرمودند:”روزی که ما را بر ابن زیاد وارد کردند غذا می خوردمن از خدا خواستم که از دنیا نروم تا سر او را در مجلس غذای خود مشاهده کنم ،همچنان که سر پدر بزرگوارم مقابل او بود و غذا می خوردخداوند به مختار جزای خیر دهد که خونخواهی مارا نمود“.سپس حضرت به اصحاب خود فرمودند:همه شکر کنید.

۲۴- قیام حضرت مهدی علیه السلام

به روایتی حضرت بقیهالله اعظم حجه بن الحسن العسکری ارواحنا فداه در این روز قیام خواهند کرد

۲۵-وفات ام سلمه

در این روز در سال ۶۲-۶۳ ه ام سلمه همسر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از دنیا رحلت فرمود.۱۰نام او هند پدرش ابی امیه، مادرش عاتکه دختر عبدالمطلب بودشوهر اول او پسر خاله اش ابو سلمه بن عبدالاسد بن مغیره بودچون به شرف اسلام مشرف شد با همسرش ام سلمه به حبشه هجرت کردندو پس از بازگشت از حبشه بر اثر زخمی که در جنگ احد بر او وارد شده بود،بعد از مدتی شهید شد.

سلمه، عمر ، زینب و دره، فرزندان او بودند؛ و عمر در جمیع جنگ های امیر المؤمنین علیه السلام شرکت کرد و مدتی از طرف آن حضرت والی بحرین بود.

بعد از اینکه عدّه ام سلمه در وفات شوهرش سر آمد، ابوبکر و عمر جداگانه به خواستگاری او رفتند، ولی ام سلمه اجابت نکرددر سال چهارم هجری پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از او خواستگاری کرد و ام سلمه قبول کرد ، و به فرزند خود عمر بن ابی سلمه گفت :عقد را جاری کن .

عایشه وقتی دید پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ام سلمه را به عقد خویش در آورد بسیار ناراحت شد، چه اینکه ام سلمه در جمال کم نظیر بودعایشه به حفضه گفت:ام سلمه چقدر زیباستاو باور نکرد تا اینکه ام سلمه را دید.از همین جهت حسادت این دو با ام سلمه بسیار بود.

ام سلمه فضایلی دارد که او را از دیگر همسران پیامبرصلی الله علیه وآله وسلمبه جز خدیجه کبری علیها السلام – ممتاز کرده است:

۱-بار ها ام سلمه عایشه را نصیحت می کرد در پیروی از علی بن ابی طالب علیه السلام ، ولی او نمی پذیرفتفضایل ومناقب آن حضرت را برای عایشه می گفت ولی او قبول نمی کرد، تا اینکه پسرش عمر بن ابی سلمه را با نامه ای خدمت امیر المؤمنین علیه السلام فرستاد ودر آن خبر داد که عایشه به سوی بصره حرکت کرده است

۲.ام سلمه شهادت داد که عایشه دشمن امیر المؤمنین علیه السلام است.

۳-ام سلمه شنید که یکی از آزاد شده هایش امیر المؤمنین علیه السلام را ناسزا گفته استآن شخص را فرا خواند و آنقدر از فضایل و مناقب علی علیه السلام که از پیامبر شنیده بود برای آن شخص باز گو کرد ، تا او توبه نمود.

۴-ام سلمه حدیث نحن معاشر النبیاء لانورث ..”را که ابوبکر آنرا به دروغ به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نسبت دادتکذیب کرد.

۵-هنگامی که امیر المؤمنین علیه السلام برای جنگ جمل حرکت کردند، پسرش عمر بن ابی سلمه را برای یاری آن حضرت فرستاد،و به آن حضرت پیغام داد:”اگر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم همسرانش را به ملازمت خانه ها امر نفرموده بود می آمدم ودر نصرت ویاری شما کوتاهی نمی کردم.

۶-بعد از رحلت خدیجه کبری سلام الله علیها مراقبت حضرت زهرا سلام الله علیها با فاطمه بنت اسد علیها السلام بود.بعد از رحلت فاطمه بنت اسد این مهم از طرف پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به ام سلمه سپرده شد، و عایشه از این ماجرا بسیار خشمناک بود ام سلمه می گفت:”مردم گمان می کنند من آموزگار فاطمه سلام الله علیها هستم بخدا سوگند آن حضرت آموزگار من است .”

۷- روزی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم پوست گوسفندی را طلبیدند و مطالبی را فرمودند و امیر المؤمنین علیه السلام  نوشتندبعد آن پوست را به ام سلمه دادند و فرمودند:”هر کس بعد از من فلان وفلان نشانه را به تو داد ، این پوست را به او تقدیم کن “. آن سه نفر آن نشانه را نداشتند ،و ام سلمه آن پوست را در خلافت ظاهری امیر المؤمنین علیه السلام به آن حضرت – که همه نشانه ها را دارا بود – تسلیم نمود.

۸-هنگام حرکت امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه ام سلمه آمد و خبر شهادت آن حضرت را که از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم شنیده بود با اندوهی فراوان بازگو کردامام حسین علیه السلام محل شهادت و موضع دفن خود واصحابشان و… را به معجزه نشان دادندسپس مقداری از آن خاک بقعه طیبه را به ام سلمه دادند و در نزد آن حضرت بود تا روز عاشورا که ام سلمه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را با حالتی گرد آلود و ژولیده مو در خواب دید، وعرض کرد:”یا رسول الله ، این چه حالت است که در شما می نگرم؟فرمودند:”ای ام سلمه ، حسین مرا کشتند ودیشب برای او و اصحاب او قبر می کندم“.

وقتی از خواب بیدار شد دید خاکی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و امام حسین علیه السلام به او داده بودند به خون تازه تبدیل شده است.۱۱

۱٫ارشاد:ج۲ ص۱۳۳٫اعلام الوری :ج۱ص۴۲۰٫کشف الغمه:ج۲ص۴۰٫توضیح المقاصد:ص۳٫مسار الشیعه:ص۲۵٫کافی ج۲ص۴۸۴٫تهذیب شیخ طوسی:ج۶ص۴۲٫ زاد المعاد:ص۳۰۶٫ معالی السبطین:ج۲ص۵٫مصباح کفعمی:ج۲ص۵۹۴٫مصباح المهتجد:ص۷۱۲٫ مقتال الطالبیین:ص۷۸٫

۲٫زاد المعاد:ص-۳۰۷-۳۰۶٫

۳٫توضیح المقاصد:ص۳٫٫مسار الشیعه:ص۲۵٫

۴٫منتخب التواریخ:ص۲۲۸٫

۵٫بحار الانوار:ج۴۵ص۲۱۸٫وسائل الشیعه:ج۴ص۲۱۳٫

۶٫اعلام الوری :ج۱ص۴۷۰٫منتهی الآمال:ج۱ص۴۰۱٫فیض العلام:ص۱۵۵٫

۷٫تتمه المنتهی:ص۹۰٫قلائد النحور:ج ذی الحجه،ص۴۲۴٫استیعاب:ج۱ص۳۹۶٫ البدایه و النهایه:ج۸ص۳۱۰٫

۸٫مستدرک سفینه البحار:ج۵ص۲۱۵٫

۹٫اعلام الوری :ج۲ص.بحار النوار:ج۹۵ص۱۹۰٫

۱۰٫مستدرک سفینه البحار:ج۵ص۲۱۵٫

۱۱٫ریاحین الشزیعه:ج۲ص۲۸۳-۳۰۵٫

وقایع شب یازدهم ماه محرم:

۱- شام غریبان کربلا

نخستین شب عزا و سوگ خاندان پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم پس از شهادت سید الشهداء علیه السلام است.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شبی تیره تر از سیاهیشبی جانسوز که در آن تلخ ترین لحظات بر خاندان امام حسین علیه السلام گذشت.

آیا می شود رنج و سوز و مصیبت باز ماندگان حضرت را در آن شب بیان کرد ویا حتی تصور نمود؟ آیا کسی درک می کند که دیدگان خونفشان عمه امام زمان علیه السلام و اهل بیت چقدر و چگونه برآن حضرت گریستند؟ آیا می تواند تصویر کند که آه و ناله سوزناک آن عزیزان چگونه بوده است؟

با چه زبانی و با چه لفظی می توان دل های شکسته، قلبهای جریحه دار ،ناله و نوای بلبلان بال و پر سوخته گلستان نبوی و علوی،و سوز دل یتیمان و بانوان حسینی را بیان کرد؟

شام غریبان استکودکان یتیم که دیشب پدر داشتند، و بانوان بی سرپرست که دیشب سرپرست و کاشانه داشتند؛امشب با آشیانه سوخته و دلهای داغدار،بدون سرورشان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام چه می کنند؟

تفاوت بین این دو شب چقدر است:شب عاشورا و شب یازدهم؟دیشب چه سالاری داشتند؟دیشب چه کسی از خیمه ها محافظت می کرد؟دیشب چه کسانی در خیمه ها بودند؟امروز اما بدن مبارکشان بدون سر روی زمین است!آن شب چه کسی سرپرستی علویات و فاطمیات را بر عهده داشت؟زینب کبری سلام الله علیها آن شب چه حالی داشت؟از یک سو مراقبت از حجت خدا زین العابدین علیه السلام و همسران و و یتیمان برادر ،واز سوی دیگر به دنبال دختران گمشده!! همه اینها در سرزمینی که بدن برادرش و عزیزانش با آن وضع روی زمین افتاده باشند!

آه چه شبی بود آن شب و چه حالی داشت دختر امیر المؤمنین علیه السلام . “سلام علی قلب زینب الصبور و لسانها الشکور.”۱

۲-سر امام حسین علیه السلام در تنور خولی

شب یازدهم شبی است که سر مطهر امام حسین علیه السلام در تنور منزل خولی بود در حالیث که نورانیت آن سر فضا را روشن نموده بود.۲

۱٫از زیارت حضرت زینب سلام الله علیها.

۲٫فیض العلام:ص۱۵۵-۱۵۶٫

 

روز یازدهم ماه محرّم الحرام:

۱-حرکت کاروان اسراء از کربلا

عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند،و بر گشتگان خود نماز گذاردو آنان را به خاک سپردوقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رابر شتران بی جهاز سوار کردند وسید سجاد علیه السلام را نیز با غل جامعه بر شتر سوار کردند.هنگامی که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین علیه السلام افتاد ، لطمه ها بر صورت زدند و صدا به صیحه وندبه برداشتند

۲- تشکیل مجلس ابن زیاد

روز یازدهم عمر سعد به کوفه آمد .ابن زیاد اذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوندسپس رأس مطهر امام حسین علیه السلام را نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد و تبسم می نمود و با چوبی که در دست داشت جسارت می نمود

۳. حرکت اهل بیت امام حسین علیه السلام به سوی کوفه

عصر روز یازدهم اهل بیت علیهم السلام را با حالت اسارت به طرف کوفه بردندنزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند لذا آن بزرگواران داغدیده را تا صبح پشت دروازه های کوفه نگه داشتندهنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد ،و بسان فرمانده ای که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسراء وارد کوفه شد

۱٫قلائد النحور:ج محرم وصفر ، ص۱۸۴٫ فیض العلام :ص۱۵۶٫ معالی السبطین:ج۲ص۹۰٫

۲٫اعلام الوری:ج۱ص۴۷۱٫

۳٫اعلام الوری:ج۱ص۴۷۱٫

۴٫قلائد النحور:ج محرم و صفر ،ص۲۰۴٫

روز دوازدهم ماه محرّم الحرام:

۱- دفن شهدای کربلا

روز دفن بدن های مطهر سیذ الشهداءعلیه السلام و اهل بیت و اصحاب آن حضرت ،توسط امام سجاد علیه السلام به یاری جمعی از بنی اسد است

۲-ورود اهل بیت علیه السلام به کوفه

روز دوازدهم روز ورود اهل بیت علیهم السلام با حالت اسارت به کوفه است. ۲در این روز ابن زیاد فرمان داد که احدی حق ندارد با اسلحه از خانه بیرون آید،و ده هزار سوار و پیاده بر تمام کوچه ها و بازار ها موکل گردانید، که احدی از شیعیان امیر المؤمنین علیه السلام حرکتی نگند.سپس فرمان داد سرهایی را که در کوفه بود برگردانند ودر پیش چشم اهل بیت علیهم السلامحرکت دهند ،و با هم وارد شهر کرده در کوی بازار بگردانند.

مردم با دیدن حالت زار ذریه پیامبر صلیالله علیه وآله وسلم و سر های بر نیزه و بانوان ومخدرات در هودج های بدون پوشش، صدا به گریه بلند نمودند.زینب کبری ، ام کلثوم،فاطمه بنت الحسین و امام زین العابدین علیهم السلام به ترتیب با جگرهای سوزان وقلوب دردناک ایراد خطبه نمودند،که عده ای از لشکربا دیدن این اوضاع از کرده خود پشیمان شدند،اما هنگامی که خیلی دور شده بود!!!۳

۳- روز شهادت حضرت سجاد علیه السلام

شهادت امام زین العابدین علیه السلام بنابر قولی در این روز در سال ۹۴هجری در سن ۵۷ سالگی واقع شده است،۴و قول دیگر۲۵محرم است که خواهد آمد.

۱٫اعلام الوری:ج۱ص۴۷۰٫ الوقایع الحوادث:ج محرم ص۶۱٫٫وقایع الایام:تتمه محرم،ص۱۳۲٫

۲٫قلائد النحور:ج محرم و صفر،ص۲۰۴٫ الوقایع الحوادث :ج محرم ص۲۵٫

۳٫قلائد النحور:ج محرم و صفر،ص.۲۰۵٫

۴٫توضیح المقاصد:ص۳٫

۵٫الوقایع الحوادث:ج ۴ ص۶۳٫٫وقایع الایام:تتمه محرم،ص۲۵۶

روز سیزدهم ماه محرّم الحرام:

ا.اسرای اهل بیت علیهم السلام در مجلس ابن زیاد

پس از آنکه اسرا و سرهای مقدس شهدا را در کوفه گردانیدند،ابن زیاد در کاخ خود نشست ودستور داد سر مطهر امام حسین علیه السلام را در برابرش گذاشتند.آنگاه زنان وکودکان آن حضرت را به همراه امام سجاد علیه السلام در حالی که به طناب بسته بودند_وارد مجلس نموده ،در برابر تخت آن ملعون ایستاده نگاه داشتنددر این حال درباریان آن ملعون به تماشا ایستاده بودند

۲اسرای اهل بیت علیهم السلام در زندان کوفه

پس از مجلس شوم ابن زیاد،اهل بیتعلیهم السلام را با غل و زنجیر وارد زندان کوفه نمودند

۳- خبر شهادت امام حسین علیه السلام در مدینه وشام

ابن زیاد به مدینه وشام نامه نوشت و خبر شهادت امام حسین علیه السلام را منتشر ساخت

۴-شهادت عبدالله بن عفیف

عبدالله بن عفیف ازدی بزرگواری از اصحاب امیر المؤمنین علیه السلام بودو در جنگ های جمل و صفین دو چشم خود را از دست داده بود .لذا مشغول عبادت بود.

او هنگامی که شنید پسر زیاد ملعون به امیر المؤمنین و امام حسین علیهما السلام نسبت کذب می دهد ،از میان جمعیت بر خاست وگفت:ساکت باش ای پسر مرجانه ،دروغگو تویی وپدر توکه به تو این مقام را دادای دشمن خدافرزندان پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را می کشی و در منابر مؤمنین این چنین سخن می گویی ؟ مأموران خواستند معترض او شوند که با کمک قبیله اش به خانه رفت،ولی بعد آمدند و خانه او را محاصره کردند .پس از رشادت های او و دخترش دستگیر شد و همان طور که از خدا خواسته بود به دست بدترین خلق یعنی ابن زیاد به شهادت رسید

۱.الوقایع الحوادث:ج۴ص ۶۳٫وقایع الایام:تتمه محرم،ص۲۵۶٫

۲٫ .الوقایع الحوادث:ج محرم ص ۹۴٫وقایع الایام:تتمه محرم،ص۲۶۳٫

۳٫ الوقایع الحوادث:ج محرم ۹۶٫وقایع الایام:تتمه محرم،ص۲۶۳٫

۴٫وقایع الحوادث:ج۴ص ۸۰،۸۷_۸۸٫

روز پانزدهم ماه محرّم الحرام:

۱-فرستادن سرهای مطهر شهدا به سوی شام

بنا بر بعضی اقوال ،در این روز سرهای مطهر اهل بیت عصمت وطهارت علیهم السلام را به سوی شام حرکت دادندالبته بعدا اهل بیت علیهم السلام سرهای مطهر را به بدنها ملحق کردند.

۱٫وقایع الایام :تتمه محرم،ص۲۸۱٫

روز نوزدهم ماه محرّم الحرام:

۱-حرکت کاروان کربلا به سوی شام

در این روز اهل بیت سید الشهدا علیه السلام را از کوفه به سوی شام حرکت دادندزنهای غیر هاشمیه از انصار امام حسین علیه السلام که در کربلا اسیر شدند با شفاعت اقوام وقبایلشان نزد ابن زیاد از قید اسیری خلاص شدند، وفقط زنهای هاشمیات برای اسارت به شام برده شدند

۱٫ الوقایع الحوادث:ج۴ص۱۱۴٫

۲٫ابصار العین فی انصار الحسین علیه السلام:ص۱۳۳٫

روز بیستم ماه محرّم الحرام :

۱- دفن بدن جون در کربلا

بعد از ده روز از واقعه عاشورا جمعی از بنی اسد بدن شریف جون غلام ابی ذر غفاری را پیدا کردند در حالی که صورتش نورانی و بدنش معطر بود وسپس او را دفن کردند

جون کسی بود که امیر المؤمنین علیه السلام او را به ۱۵۰دینار خرید و به ابوذر بخشیدهنگامی که ابوذر را به ربذه تبعید کردند این غلام برای کمک به او به ربذه رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیر المؤمنین علیه السلام بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی علیه السلام و سپس به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.

هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت او خدمت امام حسین علیه السلام آمد وبرای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست .حضرت فرمودند:در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی اکنون خویشتن را به خاطر ما مبتلا مساز.

جون خود را به قدم های مبارک امام حسین علیه السلام انداخت و بوسید گفتای پسر رسول خدا ، هنگامی که شما در راحتی وآسایش بودید من کاسه لیس شما بودم ،حالا که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟

جون با خود فکر کرد :من کجا و این خاندان کجا؟لذا عرضه داشت:آقای من ،بوی من بد است وشرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است.یا ابا عبدالله ،لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و رو سفید شوم.نه آقای من ،از شما جدا نمی شوم تا خون سیاه من با خون شما خانواده مخلوط گردد.جون می گفت وگریه می کرد به حدی که امام حسین علیه السلام گریستند و اجازه دادند.

با آنکه جون پیرمردی۹۰ ساله بود،ولی بچه ها در حرم با او انس فراوانی داشتنداو به کنار خیمه ها برای خداحافظی وطلب حلالیت آمد،که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتندهریک را به زبانی ساکت و به خیمه ها فرستاد ومانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد.او جنگ نمایانی کرد،تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم های فراوانی به او وارد کردندهنگامی که روی زمین افتاد ،امام حسین علیه السلام سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست، و دست مبارک بر سر و صورت جون کشیدو فرمود:”الهم بیض وجهه و طیب ریحه و احشره مع محمد و آل محمد علیهم السلامبارالها رویش را سپید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت علیهم السلاممحشورش نما.

از برکت دعای حضرت روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید.چنانکه وقتی بدن او را بعد از ده روز پیدا کردند صورتش منور و بویش معطر بود

۱٫ منتخب التواریخ :ص۳۱۱٫

۲٫ وسیله الدارین فی انصار الحسین علیه السلام :ص۱۱۵

روز بیست وپنجم ماه ماه محرّم الحرام:

۱-شهادت امام سجاد علیه السلام:

در سال ۹۴بنابر قول مشهور ۱یا ۹۵ ه ق ۲ ،امام زین العابدین علیه السلام در سن ۵۷ سالگی با زهری که ولید بن عبد الملک یا هشام لعنهما الله به آن حضرت دادند به شهادت رسیدنداین در حالی بود که ۳۴ یا ۳۵سال بعد از واقعه کربلا در مصائب جانگداز شهادت پدر و برادر ان و عمو وبستگان و اسارت عمه ها و خواهرانش ،گریان بودند.

امام باقر علیه السلام آن حضرت را تجهیز نمودند و در بقیع کنار قبر عموی مظلومش حضرت مجتبی علیه السلام به خاک سپردندسال شهادت آن حضرت را به خاطر کثرت فوت فقهاء و علماءسنه الفقهاءگفتند.

در شهادت آن حضرت اقوال دیگری نیز وجود دارد :۱۲ محرم ،۱۸ محرم،۱۹ محرم،۲ صفر

۱٫مسار الشیعه :ص۲۶٫ قلائد النحور :ج محرم و صفر،ص۳۱۵٫العدد الفویه:ص۳۱۵٫ زاد المعاد:ص۳۲۸٫ مصباح کفعمی:ج۲ص۵۹۴٫ مصباح المجتهد:ص۷۲۹و فیض العلام:ص۱۶۵٫ بحار النوار:ج۵۹ص۱۹۹٫

۲٫اصول کافی :ج۲ص۴۹۱٫

۳٫منتهی الامال :ج۲ص۳۷٫ الوقایع الحوادث:ج۴ص۲۷۸٫ مستدرک سفینه البحار:ج۵ ص۲۱۸

روز بیست وششم ماه محرّم الحرام:

۱-شهادت علی بن الحسن المثلث

در سال ۱۴۶ ه علی بن حسن بن حسن بن حسن بن علی علیه السلام در سن ۴۵ سالگی در زندان منصور _که شب و روز در آن تشخیص داده نمی شد _در حال سجده و در حالی که غل وزنجیر بر دست و پایش بود ، به شهادت رسید

۱٫ الوقایع  و الحوادث :ج۴ص۲۸۷٫ منتهی الآمال :ج۲ ص۳۷٫مستدرک سفینه البحار:ج۵ ص۲۱۸٫

روز بیست و هشتم ماه محرّم الحرام:

۱- وفات حذیقه بن یمان

حذیقه از بزرگان اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و از خواص اصحاب امیر المؤمنین علیه السلام بود.پدر حذیقه در جنگ احد اشتباها به وسیله مسلمانان کشته شد.

حذیقه یکی از هفت نفری بود که که بر صدیقه طاهره سلام الله علیها نماز خواندنداوصحابه منافق را می شناخت.منافقینی که پس از غدیر خم توطئه قتل پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را چیدند ومی خواستند در بازگشت از غدیر خم در راهی که از کوه می گذشت شتر حضرت را بترسانند تا برمد و حضرت به دره سقوط کندو به قتل برسداما جبرئیل این نقشه را به سمع مبارک نبوی رساند.

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم چون به محل مرد نظر رسیدند، منافقین با چهره های بسته هر کدام ظرفی که داخل آن سنگریزه بود از بالا رها نموده و شروع به داد وفریاد ونعره زدن کردنداما عمار مهار ناقه را گرفته بود و حذیقه هم در کنار آن حضرت بود وسر انجام نقشه آن کوردلان نقش بر آب شد.

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آن منافقین را به حذیقه معرفی فرمودند که عبارت بودند از اولی و دومی سومی و ابو عبیده و معاذ بن جبل و سالم و معاویه و عمروعاص و طلحه و سعدبن ابی وقاص و عبد الرحمن بن عوف و ابوموسی اشعری و مغیرهبن شعبه و ابوهریره،و حذیقه همه را به خاطر سپردبه همین دلیل بود که غاصبین خلافت بعد از آن واقعه از حذیقه می ترسیدند که مبادا آنان را به مردم معرفی کند.

لذا حذیقه بر جنازه هرکس حاضر نمی شد دیگران می فهمیدند که میت از منافقین بوده استنکته جالب آنجا بود که دومی برای سرپوش گذاشتن برنفاق خویش و تبرئه خود از حذیقه می پرسید:”اگر این شخص از منافقین است بگو تا من بر او نماز نخوانم.”۱

این بزرگوار چهل روز پس از خلافت امیر المؤمنین در مدائن از دنیا رحلت فرموداو قبل از رحلت به دو فرزندش صفوان و سعید وصیت کرد که همیشه ملازم امیر المؤمنین علیه السلام باشند وایشان هم به وصیت پدر عمل نمودند تا در جنگ صفین به شهادت رسیدند.

۲-تبعید امام جواد علیه السلام به بغداد

در سال ۲۲۰ه امام جوادعلیه السلام به دستور معتصم از مدینه به بغداد تبعید شدند

۳-ورود اسرای اهل بیت علیهم السلام به بعلبک

بنابر نقلی ورود اسرای اهل بیت علیهم السلام به شهر بعلبک و استقبال مردم آن شهر از نیزه داران با شکر و سویق و آذوقه و علف در این روز بوده است،که حضرت ام کلثوم علیها السلام با دیدن این منظره در حق آنان نفرین کردند

۱٫ منتهی الآمال :ج۱ص۱۲۰ . اسد الغابه:ج۱ص۳۹۱٫

۲٫ مستدرک سفینه البحار :ج۵ ص۲۱۲٫ الوقایع الحوادث:ج۴ص۳۰۸٫ مراقد المعارف:ج۱ص۲۴۲٫

۳٫ ارشاد :ج۲ص۲۹۵٫

۴٫ قلائد النحور :ج محرم وصفر ،ص۳۳۲٫

 

روز بیست و نهم ماه محرّم الحرام:

۱- رسیدن کاروان اسرا ی اهل بیت علیهم السلام به شام

در این روز اسرای اهل بیت علیهم السلام به حوالی شام رسیدند .ابراهیم بن طلحهبن عبدالله جلو آمد و به امام زین العابدین علیه السلام نزدیک شد ،و کینه هایی که از جنگ جمل در سینه ذخیره کرده بود ظاهر ساخت و به حضرت گفت:دیدی غلبه با کیست؟حضرت فرمودند :اگر می خواهی بدانی غالب کیست صبر کن تا هنگام نماز اذان واقامه بگو ،آن وقت میدانی آوازه چه کسی تا قیامت باقی است

۱٫قلائد النحور:ج محرم وصفر،ص ۳۳۶

تتمۀ ماه محرّم الحرام:

۱-نوشتن صحیفه ملعونه

در این ماه در سال ۱۱ه صحیفه ملعونه دوم نوشته شد و به امضاء منافقین رسید. ۱ محتوای آن چنین بود که نگذارند خلافت وامامت مسلمین بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم به علی بن ابیطالب علیه السلام برسد، و بر اساس آن مقدمات و زمینه های غصب خلافت و گرفتن بیعت از آن حضرت به هر صورت ممکن را فراهم نمودند.با نوشتن آن صحیفه اساس ظلم وستم به اهل بیت علیهم السلام را بنا نهادند،که به فرموده امام صادق علیه السلام اذا کتب الکتاب قتل الحسین علیه السلام” ۲:”هنگامی که صحیفه ملعونه نوشته شد امام حسین علیه السلام به شهادت رسید.”

۲- وفات ماری قبطیه در ماه محرم سال ۱۵ ه (یا ۱۶ه)ماریه قبطیه رحلت فرمود.۳

ماریه دختر شمعون قبطی بود که همراه با خواهرش شیرین ویک خواجه که برادر ماریه به نام ماپور بود و هزار مثقال طلا و بیست جامه حریر و دراز گوشی به نام یعفور و قاطری به نام دلدل ، در سال هفتم از سوی پادشاه اسکندریه به رسم هدیه خدمت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرستاده شدپیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ماریه را به همسری خود برگزید ، و در محله عالیه-”که آن را مشربه ام ابراهیم “ می گویند – منزل برای آن حضرت تهیه کرد و خداوند جناب ابراهیم علیه السلام را از این بانو به آن حضرت عنایت فرمودحضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به خاطر ولادت ابراهیم علیه السلام بسیار اظهار سرور می فرمود و به آنان خدمت می نمود،و به دین جهت عایشه از حضرت امیر المؤمنینعلیه السلام بسیارناراحت و ملول بود از عایشه نقل شده که گفتمن به ماریه حسد می بردم ، چون زنی بسیار زیبا بود.”سرانجام این حسادت باعث شد که تهمتی به جناب ماریه زد و آِیه ای در تقبیح این کار عایشه نازل شد، که در تفاسیر شیعه و سنی به تفضیل توضیح داده شده استجناب ماری بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در مدینه طیبه رحلت فرمود.

۱٫ بحار الانوار :ج۲۸ ص۱۰۴٫

۲٫ بحار الانوار :ج۲۴ ص۳۳۶ ،ج۲۸ص۱۲۳،ج۳۱ ص ۶۳۵٫ تفسیر نور الثقلین:ج۴ ص۶۱۶٫ تآویل  الآیات :ج۲ص ۶۷۲٫

۳٫ریاحین الشریعه :ج۲ ص ۳۴۲٫ البدایه و النهایه :ج۵ص ۳۲۶٫ ۴٫ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید:ج۹ص۱۹۵٫

۵٫٫ریاحین الشریعه :ج۲ ص ۳۴۲٫الطبقات الکبری:ج۸ ص ۲۱۳٫ الاصابه:ص۳۱۱